به گزارش مشرق؛ علیرضا زاکانی نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی در یادداشتی در کانال شخصی خود نوشت:
۱. هفته قبل در نماز جمعه تهران یکی از برادران با نصب پلاکاردی اقدام به جمع آوری امضاء در اعتراض به برخی از اتفاقات رخ داده در ورزشگاه ها کرده بود. در کنار وی دو برادر دیگر به این جمع آوری اعتراض داشتند و آن را مصداق امور فرعی و یا به عبارتی پاس گل دادن به رقبا و مسئولانی می دانستند که بعلت نداشتن کارنامه عملی مناسب برای ارایه به افکار عمومی با التهاب آفرینی خواستار گم شدن اصل ماجرا و تهی دستی خود هستند.
۲. روز عید فطر در مترو با دوستان عزیزی صحبت کردم که نگاه های متفاوتی به موضوعات کشور داشتند. یک گروه از این عزیزان از دعواهای روزمره جناح ها احساس خستگی و دل آزردگی می کردند و حتی یکی از کارمندان شریف مترو می گفت که نوجوان پانزده ساله من از شرایط موجود نگران است و با بگومگوهای موجود دل نگرانتر شده و دچار یاس و ناامیدی گردیده است.
۳. امروز صبح وقتی در کنفرانس ماهانه پزشکی هسته ای شرکت کردم با همکاران و اساتید دانشگاه مواجه شدم که عیناً مطالب چند روز پیش را تکرار کرده و اظهار ناراحتی می نمودند. آنها در شرایط ملتهب منطقه و جهان وخیره سری های ترامپ و اذناب منطقه ای او، افق مطمئن را در پرتو اتحاد ملی و کاهش تنش در داخل کشور دانسته و بدنبال آرامش و منطق می گشتند و به صراحت می گفتند که از فضای موجود که برخی از مسئولان مثل خروس جنگی به جان هم افتاده اند ناراحتند و خسته شده اند.
۴. به ناگاه یاد ۱۸ تیر سال ۷۸ افتادم که مضطرب از خرمشهر خود را به فرودگاه آبادان رساندم و با پرواز به تهران آمدم و یکسره به خیابان کارگر شمالی رفتم و با صحنه اسف باری مواجهه شدم که در بستر زشتی خود هرآن آبستن حوادث مصیبت بارتری بود. از درون کوی به داخل جمعیت معترض رفتم و تنها در مقابل شان ایستادم و دعوت به آرامش کردم. ابتدا با هجوم آنها مواجه شدم ولی ایشان را به آرامش و منطق دعوت کردم، خواسته آنان این بود، طرف مقابل را نیز ساکت کن.
از وسط خیابان کارگر شمالی زیر باران سنگ دوطرف، فریاد زنان پایین آمدم و ابتدا با برادران نیروی انتظامی که حائلی بین دو طرف بودند صحبت کردم و سپس به میان جمعی آمدم که برای دفاع در مقابل شعارها و مهار آتش زدن های طرف مقابل در میدان حاضر گشته بودند.
آن شب به دو طرف التماس می کردم، خواهش می نمودم، فریاد می زدم، دست به گریبان می شدم و ... که نگذارم کار خرابتر شود و درگیری بیشتری صورت گیرد، اما در کشاکش این غبارآلودگی یکی از دوستان دوران دفاع مقدسم جمله ای گفت که هنوز زخم آن را بعد از ۱۸ سال در وجودم احساس می کنم.
او گفت زاکانی تو دیگر آن برادر دوره جنگ نیستی، تو ترسیده ای، تو ...، بگذار کار اینها را تمام کنیم و سرجایشان بنشانیم.
او به خود حق می داد ولی نادانسته بازیگری در زمین بدخواهان انقلاب و مردم بود، او نمی دانست نتیجه عمل او دو روز بعد، به بیان رهبر فرزانه انقلاب مانند خنجری در سینه مبارک ایشان خواهد بود.
۵. به نظر امروز باید هوشیار بود، از جنجال پرهیز کرد و حتی آتش بس یک طرفه داد و در درگیری های خودساخته جریان مفتون و یا مرعوب غرب جز به همدلی و کمک برای برون رفت از وضع موجود و رفع مشکلات مردم نپرداخت و با نقد منصفانه- بدون نیش زدن های بیجا- و دفاع واقعبینانه - از هرکس هر چند منتقدین خود - در پرتو منطق و انصاف خویش با ایجاد آرامش، فرصتی به عموم مردم داد تا با بازشناسی سره از ناسره، راه اصلاح اساسی جهت گیری مسئولان کشور را فراهم آورند. ان شاءالله